بیزی
زندگی آب روانیست روان می گذرد آنچه تدبیر منو توست همان می گذردبیزی
زندگی آب روانیست روان می گذرد آنچه تدبیر منو توست همان می گذرداعتصاب یک روزه وبلاگ نویسان به خاطر اعدام یعقوب مهرنهاد
"اما من یعقوب مهر نهاد متولد سال ۵۸ شمسی و ساکن دیار مردان و زنان خونگرم و صبور و نوع دوست بلوچستان می باشم و به روز نمودن وبلاگ نیز به دلیل مشغله های فراوان در انجمن جوانان صدای عدالت که سازمانی مردمی و غیرحکومتی و برای خدمت به همنوعان و جامعه بشری می باشد..."
این صدای جوانی وبلاگ نویس بود که در سحرگاه چهاردهم مرداد ماه ۱۳۸۷ در زندان مرکزی زاهدان اعدام گردید و یگانه جرم او ابراز اندیشه و تلاش در جهت حقوق اولیه مردم محروم بلوچ بود ،
اما صدای او خاموش نخواهد ماند و ما وبلاگ نویسان ایران با اعتصاب ۱ روزه ی سکوت قلم خود و انتشار این اعلامیه در در تاریخ پنج شنبه ۱۷ مرداد ماه ۸۷ اعتراض خود را به حکم ناعادلانه او اعلام خواهیم کرد و به ناقاضیانی چون جلاد پرونده یعقوب مهر نهاد هشدار میدهیم اینگونه با قلم وبلاگ نویسان با تهعد و با وجدان ایران زمین به جدال و دشمنی نپردازند چرا که روزی در پیشگاه مردم ایران در مقابل احکام صادره که مخالف با شرع و انسانیت است جوابگو خواهند شد .
وبلاگ نویسان ایران زمین
پی نوشت : با انتشار این اعلامیه در وبلاگ های دیگر این ندای حق خواهی را انسجام و گسترش دهد.
رونوشت : دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
سازمان جهانی نویسندگان
و کلیه وبلاگ های ایرانی
راستی چرا ک*سی برای این روزنامه نگار و فعال مدنی فراخوان همبستگی نداد و چرا امروز همه در شوکیم چرا هیج کاری نکردیم اصلا می توانستیم کاری بکنیم؟ ووووو
وبلاگ یعقوب مهرنهاد: آمده ام تا به جمع شما وبلاگ نویسان بپیوندم شاید بگوئید که وبلاگ نویسی در کشور ما جرم محسوب می گردد و ممکن است خطراتی را تحمل نمایم اما من می گویم که آنهائی که وبلاگ نویسی را جرم می دانند خودم را هم شهروند درجه دو می پندارند واز لحاظ سیاسی نیز از بسیاری مناصب وموقعیت ها در کشور محروم هستم پس بهتر آن است که حداقا همانگونه آزاد به دنیا آمده ام آزاد نیز از دنیا بدون هرگونه تعلل وسکوت وقید وبند ومماشاتی هم بروم شاید اینگونه بهتر به رستگاری برسم
امروز به هر وبلاگی سر زدم حرف از یعقوب بود .
یعقوب ها که رفتند . بیاییم یوسف هایی که ته چاه افتاده اند و در حال غرق شدن در بی عدالتی هستند ( از جمله خودمان ) را نجات دهیم .
سلام وخداقوت؛ گدایان بهر روزی طفلشان را کور می خواهند (سرباز معلم جنوبی قسمت آخر...) از حضورتون در وبلاگم سپاسگذارم و از نظری که دادید برای مطلب قبلی نظرتان برایم ارزشمندو قابل احترام است. موفقق و پیروز باشید. یا حق.
سلاااااااااااااام
مرسی عزیزم
منم لینکت کردم
وبلاگ خوبی داری
بازم میام
فعلا خدافظ
سلام
خوب دیگه
اگه خوب نیست بزارم آخر D: